Advice on Right Side

Advice on Right Side 1982-05-14

Location
Talk duration
88'
Category
Public Program
Spoken Language
English

Current language: Persian, list all talks in: Persian

14 May 1982

Advice On Right Side

Public Program

Brighton Pavilion, Brighton (England)

Talk Language: English | Transcript (English) - Draft

.خوب، پیشنهاد می‌كنم كه امروز اول بگذاریم كه سؤال بپرسند ،اگر هر سؤالی دارید .بهتر است كه اول از من بپرسید .تا ذهنتان آرام بگیرد .دوست دارم كه بایستم... بهتر مردم را می‌بینم اینجا بایستم بهتر است یا روی زمین بنشینم؟ حالا، اول از همه بهتر است كه سؤالها را بپرسید ،زیرا دیروز وقتی كه این بخش سؤال‌ها را شروع كردیم .مردم اندكی از موضوع منحرف شدند ،بهتر است كه الان سؤالها را بپرسید، هر سؤالی كه دارید .چون شما همه جستجوگر هستید .شما همه جستجوگر هستید و جستجو می‌كرده‌اید پس بهترین كار این است كه الان سؤالها را بپرسید؛ بعد من می توانم .تا جواب‌ آنها را در بین صحبت‌هایم توضیح دهم سؤالی نیست؟ این بدان معناست كه ساهاجایوگی‌ها كاملاً قادر .به توضیح ساهاجایوگا شده‌اند و من خیلی به آنها افتخار می‌كنم وقتی كه به استرالیا رفتم، روزنامه ‌نگاران "از من پرسیدند، "مادر، آیا تمام شاگردان شما تحصیل كرده هستند؟ .گفتم، "نه، آنها مردم خیلی معمولی هستند ".آنها باید افرادی خیلی معمولی و عادی باشند ،ولی گفتند، "اینطور كه شاگردانتان اطلاعات دارند ".با كمال تعجب احساس می‌كنیم كه همه آنها تحصیل كرده اند ".گفتم، "تمام دانش در درون خودتان است .همه دانش در درون شماست اگر شما فقط بتوانید آنجا را روشن كنید می‌توانید ببینید .تمام آن دانش در درون شماست .نیازی نیست برای دانش خود به جایی بروید .همه در درون است، همه چیز در درون نهاده شده است شما به زیبایی طوری خلق شده اید تا تبدیل به روح شوید .كه در این باره من مجبور نیستم كار زیادی بكنم.خودش كار می‌كند فقط باید بدانیم ،چه انتظاری باید داشته باشیم؛ كه روح باشیم انتظار ما باید این باشد .و آن را باید از لحاظ منطقی هم درك كنید .باید یك نتیجه‌ گیری منطقی باشد ،نه فقط به این علت كه من چیزی می‌گویم ،یا به این دلیل كه عضو گروهی شده‌ اید .یا چون جایی پولی پرداخته‌اید .آنطوری نیست؛ حقیقت همانی است كه هست .و از نظر منطقی نیز باید حقیقت باشد ،چند وقت پیش در مورد كانال چپ با شما صحبت كردم، در مورد گذشته در مورد ناخودآگاه، در مورد آگاهی نیمه هوشیار جمعی و مشكلات ناخودآگاه و قید و شرط ها .كه از چیزهای مادی، از ماده می‌گیریم .ماده همیشه سعی می‌كند تا بر روح استیلا یابد و این ماده بر ما غلبه دارد چون .در ابتدا ما از ماده ایجاد می‌شویم ولی چطور روح از آن رها می شود؟ چه اتفاقی می‌افتد كه ما روح می‌شویم؟ .مردم در مورد خودآگاهی صحبت كرده‌اند .مردم زیادی در مورد تولد دوباره صحبت كرده‌اند .همه گفته‌اند كه شما باید دوباره متولد شوید افراد زیادی هستند كه می‌گویند دوباره متولد شده‌اند؛ خودشان به خودشان گواهی می دهند ،می‌توانید همه جور آدمی را در این دنیا بیابید ،كسانی كه می‌دانند امری باید رخ دهد ،تحولی باید رخ دهد .که چیزی را باید جستجو كنیم تصور كنید در زمان مسیح ،افراد زیادی كه جستجوگر باشند، وجود نداشت .كسی نمی‌توانست خیلی با شاگردانش صحبت كند .آنها فقط ماهیگیرانی معمولی بودند، افرادی خیلی ساده ولی امروز روزی است كه شما تعداد زیادی جستجوگر را در سراسر دنیا می یابید؛ آنها چه چیزی را جستجو می كنند؟ .چه چیزی را جستجو می‌كنید؟ شما در جستجوی روحتان هستید ،حالا گفتن اینكه شما روحتان را جستجو می‌كنید .نیز بیان خیلی مبهم و سربسته‌ای است حالا این روح قرار است چه باشد؟ و چرا ما باید این روح را جستجو كنیم؟ ،ما در سیر تكاملی مان، اکنون انسان هستیم آگاهی ما، آگاهی انسان است و این آگاهی انسانی .آگاهی غایی و نهایی نیست .اگر اینگونه بود، ما لزومی به جستجوگری نمی داشتیم .این غایت و نهایت آن نیست ما باید به جایی برسیم كه .چیز فراتری رخ دهد حالا چطور از دیدگاه منطقی به موضوع وارد شویم؟ در سیر تكاملی مان، چه اتفاقی برای ما افتاده است؟ .ما حیوانات بودیم، از آنجا انسان شدیم چه چیز در مورد انسان نسبت به حیوانات بسیار متمایز و ویژه است؟ .در آگاهی بشر بعد جدیدی وجود دارد ،برای مثال می‌توانید یك اسب را از میان یك مسیر كثیف ببرید او چیزی احساس نمی‌كند، كثافت و آلودگی را احساس نمی‌کند یا زیبایی و رنگ ها، چیزی را احساس نمی كند؛ برایش هیچ فرقی نمی كند اما اگر یك انسان را به میان یك مسیر كثیف یا یك خانه كثیف ببرید، بلافاصله می فهمد، از آن خوشش نمی آید پس آنچه كه به ما رسیده است چیزی نیست جز در آگاهی ما ،یك بعد جدید در مقایسه با حیوانات ایجاد شده است یا می‌توانیم به روش خیلی علمی بگوییم كه در .در سیستم اعصاب مركزی مان، یك آگاهی جدید ایجاد شده است ،هر آنچه كه در سیستم اعصاب مركزی مان هست ،ما استاد آن هستیم؛ فرض كنید كه من حس كنم این داغ است .همه حس خواهند كرد كه این داغ است ،اگر بگویم كه رنگ آن پرنده فلان رنگ است .همه یك چیز یكسان را خواهند گفت ،پس هر آنچه كه آگاهی یك انسان است ،می‌گویم آگاهی، نه توهم، نه خیالات ،بلكه واقعیت، تا آنجا كه به اعضا و اندام ها مربوط می شود .به اندام های حسی مربوط می شود، یكسان است ،كسی كه داغ احساس می كند، نمی گوید كه سرما احساس می‌كند ،و شخص ثالثی نخواهد گفت که سرد است ،همه آنها خواهند گفت كه داغ است.

پس یك امر وجود دارد ،كه حقیقت یكی است، نمی تواند دوتا باشد ،و حالا هر آنچه كه باید الآن در تكامل‌مان رخ بدهد .باید در آگاهی مان رخ بدهد .مثل اینكه یك ماهی، لاك پشت شد اگر یك ماهی، لاك پشت شد، چه اتفاقی برایش افتاد؟ ،در آگاهی لاك پشت است كه ،شروع به لمس مادر زمین كرد؛ چیزی را كه ماهی داشت .از دست داد و شروع به درك چیز جدیدی كرد به طور مشابه، در تكامل ما اگر چیزی ،باید رخ دهد، ما باید چیزی با آگاهی بیشتر بشویم باید پویاتر شویم. برای این می‌توانیم .از نوشته های افراد زیادی كمك بگیریم برای نمونه، می‌توانیم یونگ را در نظر بگیریم .به عنوان یکی از افرادی كه در این مورد صحبت كرده است ،یونگ گفته است كه وقتی پیشرفت اتفاق بیافتد ،انسان ها تبدیل خواهند شد، متحول خواهند شد .بصورت جمعی آگاه خواهند شد، متحول خواهند شد او نگفت كه همه شما شروع به انجام یك كار خواهید كرد .یا شروع به یك شكل رفتار كردن خواهید كرد ،نه، او گفت كه شما متحول می‌شوید، از آن باخبر و آگاه خواهید بود ،نه بی اطلاع و ناآگاه. پس وقتی كه روح را جستجو می كنید اگر روح بخواهد شما را نورانی كند، در آگاهی تان .چیزهایی را خواهید دانست كه بیش از آنی است كه تا كنون می دانستید برای مثال، ممكن است این را امروز داغ یا سرد احساس كنید ولی شاید با آن آگاهی .چیز متفاوتی در مورد آن درك كنید او خیلی روشن گفته است كه شما باید .بصورت جمعی آگاه شوید ،پس در تكامل ما تبدیل شدن و متحول شدن مهم است .نه چیز دیگر، ما به چیزی تبدیل می شویم در زبان سانسكریت، برای مثال می‌گویند، برای یك فرد خودآگاه ،برای هندی‌ها این یك دانش خیلی معمولی است ،فهم آن خیلی سخت نیست ،او را "دویجا" می نامند، كسی كه دوباره متولد شده است ،و پرنده نیز "دویجا" نامیده می شود ،چون یك پرنده ابتدا به صورت یك تخم بدنیا می آید و بعد رشد می كند .رشد می کند و سپس ناگهان تبدیل به پرنده می شود .و این شبیه خودآگاهی گرفتن است .همچنین می دانید كه در روز عید پاك تخم مرغ به یكدیگر می دهیم این نمادی مشابه است، كه ما تخم هستیم و .باید تبدیل به پرنده شویم پس درست الآن، در این مرحله كه ما انسان هستیم درست مانند یك تخم مرغ محدود هستیم، تا به حدی رشد كنید .كه بتوانید پرنده شوید .انواع چیزهای دیگری كه گفته می شود، خودآگاهی نیست ،مثل اینكه به فرض اگر شما را خیلی خوب هیپنوتیزم كنم می توانم به شما شیشه بدهم و شما شروع به .مكیدن آن شیشه ها كنید، درست مانند بچه ها ،حتی با آگاهی به اینكه كار مسخره ای انجام می دهید .آن را انجام می دهید .شما به انجام آن مجبور خواهید شد، چون هیپنوتیزم شده اید هر فعالیت مشابهی كه دچار آن می شوید، به دور از خودآگاهی است چون هر اتفاقی كه برای شما به عنوان انسان رخ داده است .هیچ تلاش و فعالیتی برای آن انجام نداده اید ما دم مان را به عنوان میمون برای انسان شدن ،قطع نكردیم؛ بصورت خودبخودی اتفاق افتاده است .مثل گلی كه تبدیل به میوه می شود. این یك فرایند زنده است انسان درك نمی كند كه هر آنچه كه باید برایش اتفاق بیافتد .یك فرایند زنده است، یك فرایند مرده نیست .هر چه ما می توانیم انجام دهیم تماماً مرده است ،برای مثال می توانیم بر روی سرمان بایستیم، می توانیم بپریم می توانیم بدویم، می توانیم انواع كارها را بكنیم، ولی .این یك فرایند زنده نیست ،فرایند زنده زمانی است كه شما تبدیل به چیزی می شوید .و آن تحول باید مورد طلب تمام جستجوگران صادق باشد ،اگر صادق نباشید، آنوقت مشكل است یا حتی اگر صادق باشید ولی به غلط هویت خودتان را ساخته باشید با ایده های خاصی كه خوانده اید، چون بابت كتاب پول پرداخته اید یا بابت سازمانی پول پرداخته اید .یا به كسی پول پرداخته اید، این كمكی به شما نخواهد كرد ،آنچه كه باید مورد توجه ما باشد این است كه به چه تبدیل می شویم .و این چیزی بود كه دیروز گفتم كه شما استاد می شوید ،شما پیامبر می شوید، همانطور كه بلیك گفته است كه مردان خدا" پیامبر خواهند شد و قدرت خواهند داشت تا ".دیگران را پیامبر كنند ،پس برای روراست بودن با خودتان، باید بگویید "آیا من پیامبر شده ام و می توانم دیگران را پیامبر كنم؟" این یك روش خیلی ساده برای مشاهده كردن خودآگاهی خودمان است ،و این چیزی است كه شما قابلیت آن را دارید ،كه پیامبر بشوید، چون همه چیز در درون شماست ،تمام تشكیلات در درون شماست، شما مانند یك كامپیوتر هستید .فقط باید به نیروی اصلی متصل شوید، شروع به كار خواهد كرد .شما فقط باید تبدیل بشوید ،و اگر به آن تبدیل نشوید، آنگاه همه چیزهای دیگر ،تشكیل دادن سازمان، و تمام این چیزها به هیچ درد نمی‌خورد .ارزشی ندارد، همه اینها گمراهی و هدایت غلط و اشتباه است خود شما چه چیزی كسب كرده اید؟ :منظورم این است كه، فرض کنید اگر ری چیزی بگوید اوه، مادر نوری دید، و این اتفاق و آن اتفاق افتاد" .مادر این قدرت ها را دارد،" تمام اینها بی فایده است چه چیزی به شما می رسد؟ ممكن است من پادشاه هر چیزی باشم، خوب برای شما چه سودی دارد؟ مهم این است که چه چیزی در شما متحول شده است، و برای آن تحول اگر بگویم كه همه چیز در درون شما نهاده شده است .باید آن را اثبات كنم، همین .این دانش در واقع برای ما ناشناخته نیست .از زمان موسی همه چیز توضیح داده شده است ،مثلاً او می‌گوید درخت شعله ور"، حالااین درخت شعله ور چیست؟" .هیچ كس نمی داند، فقط می‌گویند، درخت شعله وری وجود داشت ،ولی اگر كندالینی را ببینید كه كاملاً روشن شده باشد .اگر بتوانید ببینید، واقعاً شبیه یك درخت شعله ور است ،و همچنین در انجیل گفته شده است كه ".در برابر شما همچون زبانه‌های آتش ظاهر می‌شوم" ،حالا این چیست؟ كسی توضیح نمی‌دهد، هیچ كس نمی‌داند این زبانه‌های آتش هیچ چیز جز این مراكز (چاکراها)نیستند .وقتی كه نورانی شوند، آنها را مانند زبانه‌های آتش می‌بینید ،ولی نیازی نیست آنها را ببینید چون زمانی كه شما خارج از چادر هستید ،می توانید چادر را ببینید؛ وقتی در درون هستید چیزی نمی بینید، فقط تالار را می‌بینید و به این علت است كه هر كس باید بفهمد كه این نیست كه آنچه ما فكر می‌كنیم باید رخ بدهد، بلکه آنچه را كه .واقعاً رخ می دهد، باید بپذیریم پس ابتدا باید از تمام این شناسایی‌ دادن‌های غلط خودمان ، با ایده‌هایمان رها شویم، كه این رخ خواهد داد، آن رخ خواهد داد ،و این باید رخ بدهد، آن باید رخ بدهد، باید نوری ببینم .باید در هوا پرواز كنم افراد زیادی وجود دارند كه برای پریدن در هوا .پول می‌دهند. منظورم این است كه این مزخرف و بی‌معنی است .چرا می‌خواهید در هوا پرواز كنید؟ درك نمی كنم برای آن پریدن، پول خیلی بیشتری از آنچه كه باید .برای سفر دور زمین پرداخت كنند، می‌پردازند واقعاً به شما می‌گویم كه با هواپیما اگر سفر كنید به آن اندازه هزینه نخواهد برد كه .برای این كار پریدن می‌پردازید و آن چیست؟ ما باید درك كنیم كه آن چیست وقتی دنبال این پروازها می‌رویم، وارد چه چیزی می‌شویم؟ و این روش هیپنوتیزم كردن چنان ظریف و پنهان است .كه نمی‌توانید درك كنید.فقط آن را ادامه می‌دهید مثل در همان گروه پروازکننده ها، آقایی بود ،كه مدیر آن آموزشگاه بود ،به صرع مبتلا بود، همسرش به صرع مبتلا بود ،فرزندش به صرع مبتلا بود؛ و همه آنها پیش من آمدند .خانه‌هایشان را از دست دادند، همه چیز را از دست دادند، بی‌پول شدند .با تمام مسخرگی‌اش، این اتفاقی است كه برای این پرواز افتاده است حالا باید بدانيد كه نمی‌توانید .برای تكامل‌تان چیزی بپردازید، نمی‌توانید پول بدهید .درك آن خیلی راحت و آسان است همانطور كه دیروز گفتم كه اگر به این گلها پول بپردازید، میوه خواهند شد؟ ،این یك فرایند زنده است كه برای آن نمی‌توانیم پول بدهیم .پول را درك نمی‌كند .فرایندهای زنده پول را درك نمی‌كنند ،من انسانی را نمی‌شناسم ،كه بر فرض از سوء هاضمه رنج ببرد ،مقداری پول بگذارد آنجا كه "حالا پول بهت دادم "شكم من، حالا غذای من را هضم می كنی؟ آیا ما چنین كاری می‌كنیم؟ به صورت مشابه این متعالی‌ترین و بالاترین فرایند زنده است .كه برای آن نمی‌توانید پول بپردازید ،برای انسانها درک کردن این امر بسیار ظریف است ،چون آنها معتقد هستند كه برای هر چیزی باید پول بپردازند .در غیر این صورت كار نخواهد كرد ،ببینید شما به سراغ یك ماشین می‌روید، می‌خواهید .مثلاً ماشین خوبی داشته باشید، باید پول بپردازید .تا که كار كند.اگر كار نكند، می‌توانید مجانی آن را داشته باشید .ولی آنكه كار می‌كند، باید بابتش پول بپردازیم .هر ماشین كه مجانی است، یعنی اوراقی است، به درد نمی خورد ،باید پول بدهیم تا آن را به مغازه اوراقی ببریم .پس همیشه در اذهان انسان‌ها است كه باید پول پرداخت .و این بسیار اشتباه است، چون شما نمی‌توانید پول بپردازید ،من در مورد فرایندهایی صحبت می‌كنم كه فراتر از انسان است .بشر آن را انجام نمی دهد ،برای مثال ما نمی‌توانیم یك گل را به میوه تبدیل كنیم .فرایند زنده بخودی خود فراتر از دسترس انسان است ولی زمانی كه تبدیل شدید، وقتی كه به یك مافوق بشر .تبدیل شدید، می توانید آنها را كنترل كنید .و این باید برای شما اتفاق بیافتد ،اگر این برایتان اتفاق نیافتد .تمام باقی چیزها غلط و اشتباه است من با دلواپسی بسیار این را به شما می‌گویم، چون مردمی كه ،در بازار هستند (استادان دروغین)، كه جنس خود را می‌فروشند .آن را به خوبی انجام می‌دهند می‌دانند كه چطور شما را فریب دهند، می‌دانند كه چطور به شما ایده‌هایی بدهند، چطور به شما هویت و شناسایی غلط بدهند و .شما فقط هویت خود را به دست آنها می دهید تا زمانی كه كاملاً نابود شوند .و سپس شما سردرگم و بی پناه باقی می‌مانید "بعد می‌گویید، "اوه، خدایا چه اتفاقی افتاده است؟ .یك چیز وجود دارد، آن این که روح شما از دست نرفته است ،آنجاست. علی رغم هر اشتباهی که شده ،هر جستجوگری که ممكن است کرده باشید، روح در درون شما مستقر است .علی رغم همه چیز، تا زمانی كه زنده هستید ،و این روح باید به ذهن آگاه شما آورده شود ،یعنی به سیستم اعصاب مركزی شما .شما باید قدرت‌های روحتان را در وجود خود احساس كنید ،این همان ساهاجایوگا است.ساهاج .حتما به شما گفته است، یعنی آنچه با شما زاده شده است ،خوب، دیروز به شما راجع به كانال چپ صحبت كردم كه قدرت آرزو است، و از طریق این قدرت ،ما تمام قید و شرط هایمان و تمام اداراك‌ مان از ماده را و تمام چیزهای مادی را داریم و نیز می‌توانیم بگوییم كه تمام گذشته خود را جمع می‌كنیم و سپس .به آگاهی نیمه هوشیار جمعی توسعه پیدا می‌کند همینطور دیروز به شما گفتم كه سرطان بیماری است كه .توسط رفتار خیلی كانال چپی مردم ایجاد می‌شود كسانی كه به رفتارهای افراطی در سمت چپ می‌روند بیماری به نام سرطان می‌گیرند و این قابل درمان است اگر بتوانید ،چنین فرد افراطی را به سمت كانال مركز بیاورید .می‌تواند درمان شود، هیچ شكی در این مورد نیست خوب، قسمت دوم كانال راست است كه امروز گفتم .در مورد آن برایتان صحبت خواهم کرد آقایی كه سؤال‌های زیادی پرسیدند اینجا نیستند، هستند؟ .او دیروز فقط مشغول سؤال پرسیدن بود، همین .فكر می‌كنم او علاقه‌ای به جستجوگری نداشت ،بسیار خوب، حالا قسمت دوم در سمت راست .قدرتی است كه با آن ما عمل می‌كنیم .ابتدا آرزو می‌كنیم و سپس عمل می‌كنیم حالا این قدرت، قدرت سمت راست، در ما بصورت .سیستم اعصاب سمپاتیك سمت راست بروز می‌كند ،علم نیز از همانجا می‌آید، علم مربوط به بخشهای غیرظریف است .و اینها همه چیزهای ظریفی است كه در درون ماست ،خوب این قدرت كانال راست كه در درون ما وجود دارد .به ما قدرتی می‌دهد تا قابلیت ذهنی و فیزیكی ما عمل كند ،خوب این عمل وقتی كه چیزی را آرزو كنیم، رخ می‌دهد .می‌خواهیم آن آرزو را عملی كنیم، پس وارد عمل می‌شویم .باید دانست که این قدرت چه جور قدرتی است .این قدرت در سانسكریت "پرانا شاكتی" نامیده می‌شود پرانا، و آن دیگری، سمت چپ "مانا شاكتی" نامیده می‌شود ،كه قدرت احساسات یا می‌توان گفت قدرت ذهن است .ولی می‌بینید زبان انگلیسی در این مورد خیلی عبارتی ندارد پس من همان مانا شاكتی و پرانا شاكتی می‌گویم اینها دو قدرتی هستند كه در درون ما وجود دارند و ما از آنها ،به صورت كانال چپ و راست استفاده می‌كنیم، مثل پدالهای ترمز و گاز .و بعد ما استاد رانندگی می‌شویم .ولی در حالی كه داریم تبدیل می‌شویم، اشتباه می‌كنیم .ذهن انسان مهارتی برای به افراط و تفریط رفتن دارد ".فرض كنید من به یكی بگویم، "خوب،باید مدیتیشن كنی .بعد او پنج ساعت مدیتیشن خواهد كرد .نیازی به پنج ساعت مدیتیشن نیست ،ولی اگر به آنها بگویید كه باید روی سرتان بایستید .برای ده ساعت آن را انجام خواهند داد ،پس نیازی نیست كه افراط به خرج بدهید ،ما فقط باید در مركز باشیم، با بدنمان مهربان باشیم .با خودمان مهربان باشیم ،هیچ نباید مشوش و به هم ریخته باشیم .یا عصبی و ناراحت باشیم .این امر بسیار ساده‌ای است كه باید برای شما رخ بدهد ،مثلا دانه‌ای كه در محیطی با موسیقی پرسروصدا كاشته شده باشد ،یا مثلاً در جایی كه همه عجله دارند ،داد می‌زنند، جیغ می‌كشند، چه اتفاقی برای آن دانه خواهد افتاد .هرگز جوانه نخواهد زد ،اگر در مكان آرامی باشد، در مكان مناسبی باشد یا در یك ظرف كج نباشد، آنوقت قطعاً ،بصورت یك درخت زیبا یا یك بوته زیبا رشد خواهد كرد .به هر آنچه كه باید به آن تبدیل شود ،بصورت مشابه اگر ما خیلی در افراط و تفریط باشیم .به سمت چپ یا راست می‌رویم خوب با به سمت چپ رفتن، دیروز به شما گفتم كه آنچه اتفاق می‌افتد این است كه تمام این چیزها مثل هیپنوتیزم، درک فراحسی، و ،اغلب این استادها از این حقه‌ها استفاده می‌كنند مثل اینكه آنها شما را هیپنوتیزم می‌كنند و مردم كاملاً شیفته استاد می‌شوند، "این استاد ماست،" و .فقط مانند افرادی رفتار می‌كنند كه هیچ مغزی ندارند "اوه، من یک چیزهایی حس می‌کنم، یک چیزهایی می‌بینم" چون شما احساس می‌كنید كه یك نوع حس امنیتی ذاتاً در این آقا وجود دارد و "اگر من او را دنبال كنم، خوب ".او به بهشت می‌رود و من هم با او به بهشت می‌روم .اینطوری اتفاق نمی‌افتد شما باید خودتان به تنهایی به بهشت بروید و باید استاد خودتان بشوید و .باید در مورد آن همه چیز را بدانید اینطوری نیست كه هر كسی بتواند یك کالسکه پشت سرش بگذارد ،تعدادی از مردم را سوار آن كند و بگوید ".خوب بیایید، من دارم به بهشت می‌روم" اغلب این افراد، كسانی هستند كه واقعاً به جهنم می‌روند و .شما آنها را با سرعت زیاد دنبال می‌كنید پس این اتفاق هرگز نمی‌افتد، باور كنید. هر كسی كه بگوید ،كه با پیروی كردن از استاد خاصی .به بهشت می‌روید، كاملاً غلط است باید از اصول پیروی كنید و هر استادی كه ،استاد حقیقی باشد، همیشه به شما خواهد گفت .همیشه به شما خواهد گفت كه شما باید تبدیل شوید ،هرگز فقط نخواهد گفت، "بسیار خوب، به من پول داده اید ،حالا شما عضو گروه من هستید، بچه من هستید ،حالا شاگرد من هستید و من عشقم را به شما می‌دهم حالا بهتر است عشق بورزیم". این عشق كجاست؟ ،و پول بیشتری به من بدهید، به من ماشین رولز رویس بدهید" ".این را بدهید، آن را بدهید و مانند دیوانه‌ها، این كار را انجام می‌دهیم و فكر می‌كنیم كه .می‌توانیم این چیزها را با هم معاوضه كنیم حالا چون جستجوگر هستیم، کاملاحق داریم که روحمان را بیابیم و نباید اغوا بشویم، توسط اینگونه حقه‌های این افراد، یا بگویم .روش‌های بسیار کثیفی كه آنها بكار می‌برند ،نه فقط فریفتن شما برای پول، من به این اهمیت نمی‌دهم آنها قاچاقچی هستند، بگذارید پول داشته باشند، هر چه می‌خواهند داشته باشند؛ ولی آنها شانس خودآگاهی گرفتن شما را ،ضایع می‌كنند كه شما متوجه آن نیستید و زمانی كه خراب شود، دادن خودآگاهی به شما ،خیلی سخت می‌شود، و اگر شما واقعاً و با تمام جدیت آن را پیگیری نکنید، امر غیرممكنی خواهد بود .من مردمی را كه به این دلیل متحمل سختی و رنج شده‌اند، دیده‌ام خوب حالا این عمل در درون ما برای قابلیت‌های ذهنی و فیزیكی ما .در سمت راست كار می‌كند ،مثلاً در مورد آینده فكر می‌كنیم، برنامه‌ریزی‌ها شروع می‌شود "خوب باید این را فردا انجام دهم، یا پس فردا انجام دهم" ،و با خودمان فکر می‌کنیم كه به آنجا می‌روم و این چیز را پیدا می‌کنم و بلیط می‌گیرم" ".و بعد به فلان جا می‌روم .منظورم این است كه ذهن ما برای آینده كار می‌كند ،آنقدر كه ما كاملاً آینده گرا می‌شویم ،تا حدی كه مردم آینده‌گرایی را دیده‌ام كه حتی اسم خودشان را فراموش می‌كنند؛ می‌توانید باور كنید؟ .آنها حتی نام پدر خود را هم به یاد نمی آورند .این اشكالی ندارد، ولی حتی اسم خودشان را فراموش می‌كنند منظورم این است كه آنها مثل افراد دیوانه هستند، چون چون اسم خودشان را بیاد نمی‌آورند و .و نمی‌دانند كجا هستند و چه كار می‌كنند من افرادی اینگونه را كه واقعاً مریض هستند ملاقات كرده‌ام چون به قدری آینده‌نگر شده‌اند که حالا دیگر .چیزی در مورد گذشته خود نمی‌دانند خوب این رفتار آینده‌گرایانه در جامعه‌ای شروع می‌شود كه .در آن مردم همیشه به آینده فكر می‌كنند ،چه كار خواهم كرد، فردا باید چه کار کنم" "فردا باید چه چیزی بدست بیاورم و وقتی اینطوری عمل می‌کنند .توجه ‌شان خیلی زیاد به سمت راست می‌رود ،خوب، در این جا در موقعیت خیلی خطرناكی هستیم در جایگاه خیلی خطرناكی هستیم، وقتی شروع به نگاه كردن ،به آینده می‌كنیم، و به آینده نگریستن یك كار خیالی است ،كاملاً تصوری و وهمی است، چون آنچه در مورد آینده فكر می‌كنید ،وجود ندارد. آنچه وجود دارد زمان حال است .شما باید در زمان حال باشید، نه در آینده ولی مردم خواهند گفت باید در زمان حال باشید، ولی چطور؟ .نمی‌توانیم. یا در زمان گذشته هستیم یا در آینده .چون وقتی موج فكر بلند می‌شود، بالا می‌آید و پایین می‌رود .یك موج دیگر بلند می‌شود، بالا می‌رود و پایین می‌آید ،حالا این موج فكر كه بالا می‌آید .ما با آن همراه می‌شویم، ولی پایین آمدنش را نمی‌بینیم موج فكر بعدی كه بلند می‌شود، آن را می‌بینیم ولی .نمی‌بینیم به كجا محو می‌شود و به این شکل ما در حال پریدن روی قله این افكار هستیم و نمی‌دانیم، شاید در گذشته هستیم یا شاید در آینده هستیم.

ولی در مركز این دو فكر زمان حال است، ولی ما نمی‌دانیم كه ،چطور توجه خود را به آنجا ببریم، كه كار خیلی سختی است .و فقط با گفتن اینكه شما باید در مركز باشید ممكن نیست "،همه این چیزها، "این كار را باید انجام دهید، آن را باید انجام دهید .كار نخواهد كرد، مگر اینكه نور وجود داشته باشد ،برای مثال، هیچ نوری در این اتاق نباشد و بگویید مستقیم راه برو،" نمی‌توانید قدم بردارید چون نمی‌توانید ببینید كه" .مسیر از كجاست، چطور قدم بردارید ،حتی اگر به شما بگویند كه هر كاری كه می‌خواهی بكن ،نمی‌توانید بدون برخورد با این صندلی‌ها راست راه بروید .چون نوری وجود ندارد، نمی‌توانید ببینید ،پس هر كسی باید بفهمد كه در زندگی آینده نگرانه ،وقتی خیلی برای آینده زندگی و برنامه‌ریزی می‌كنیم ،در واقع كاری كه می‌كنیم این است كه .در دنیایی خیالی زندگی می‌كنیم ما داستان‌های زیادی از افرادی كه در دنیای خیالی زندگی كردند، داریم .و اینکه دیدند چطور همه چیز نابود شد ،و کسانی هستند كه از طریق فعالیت‌های فیزیكی کارها را عملی می‌كنند و زمانی كه اقدام به فعالیت‌های فیزیكی می‌كنند برای آنها مشكل دیگری را به وجود می‌آورد .چون آنها فقط درگیر جسم و مسائل فیزیكی می‌شوند ،و اگر شما فقط دنبال مادیات و مسائل جسمی باشید .روح از شما خشمگین خواهد شد پس حركت در سمت راست مربوط به كسانی است كه بسیار سختگیر و باریك‌بین هستند، کسانی که نسبت به وقت و زمان خیلی وسواسی و سختگیر هستند و ،كسانی كه در مورد مسائل سخت‌گیر، و بسیار خشك هستند .كسانی كه خیلی جدی هستند و هیچ مسخرگی ‌را تحمل نمی‌کنند یك نوع از افراد كه معمولاً می‌بینید اینگونه افراد تبدیل به دردسر دیگران می‌شوند و .می‌دانید، خیلی خسته‌كننده هستند ،نمی‌توانید مصاحبت با آنها را تحمل كنید .می‌توانند افراد خیلی خسته كننده‌ای باشند ،و آنها برای شما در مورد رك و جدی بودن .و چطور كاملاً در خط مستقیم حركت كردن، مفصل سخنرانی می‌كنند ،در طبیعت هیچ چیز مستقیم نیست، همه چیز خیلی زیبا حركت می‌كند ،چون طبیعت از گوناگونی خلق شده است .و گوناگونی زیبایی می‌دهد ،آنها در مورد زیبایی فكر نمی‌كنند، در مورد عشق فكر نمی‌كنند در مورد مهربانی، هیچ چیز. برای آنها این دنیایی بسیار دقیق است .و اینگونه زندگی می‌كنند ،چنین افرادی ایگوی بزرگی در درون خود پیدا می‌کنند .همانطور كه آنجا می‌بینید، آن بخش زرد رنگ در سر ایگو نامیده می‌شود ،با فعالیت كانال چپ، سمت احساسات دچار سوپرایگو می‌شویم، ولی با فعالیت كانال راست .دچار ایگو می‌شویم. حالا، دیدن این ایگو آسان نیست چون اگر شما سوپرایگو داشته باشید، در بدنتان درد دارید ،یك فرد بدبخت و بیچاره هستید، روی صورتان چین و چروك دارید .و كاملا خسته و متلاشی به نظر می‌رسید .ولی اگر ایگو داشته باشید، آنگاه خیلی فعال به نظر می‌رسید .می‌توانیم بگوییم كه هیتلر انتهای این ایگو است ،و به درون مغزش رفت كه او نوعی خدا، تجلی خدا است ،و به این دلیل باید مردم را نجات دهد این که او در مورد نژادها و همه چیز اطلاعات دارد .و می‌بایست كه یك نژاد خاص را نجات دهد این نوع ایده ها از افرادی در می‌آید كه كانال راستی هستند، بسیار خشن هستند، ممكن است ،در ظاهر خیلی خوب باشند، ممكن است به نظر خیلی متواضع برسند ،ممكن است تاجران خیلی خوبی باشند، می‌توانند هر چیزی باشند ولی نمی‌دانند كه این آقای ایگو را دارند كه بر روی سرشان بالا آمده، درست مانند یك بادكنك بزرگ .و در هوا معلق هستند. نهایت ایگو حماقت است .متعجب خواهید شد، انتهای ایگو حماقت است ،چنین افرادی درگیر همه نوع امر احمقانه‌ای می‌شوند "و می‌گویند، "چه اشكالی دارد؟ برای مثال افراد مسنی را دیده‌ام كه بسیار احمقانه رفتار می‌كنند "و می‌گویند، "چه اشكالی دارد؟ ،می‌دانید، یك مرد پیر، مثلاً نود ساله كه حتی نمی‌تواند بدون عصا راه برود، شروع می‌کند به انجام این رقص‌ها که شما دارید و بعد زمین می‌خورد، و ،با خودش فكر می‌كند، "چه اشكالی دارد؟" مانند خانمی كه می‌ شناختم .حدود هشتاد و پنج ساله بود، با افتادن از روی اسب فوت كرد ،طبیعتاً چیز دیگری در سن هشتاد و پنج سالگی انتظار می‌رود ،این چیزی كاملاً واضح است، برای زن هشتاد و پنج ساله ،او باید در خانه بماند، مراقب نوه‌هایش باشد .شاید نتیجه هم داشته باشد به جای آن چرا او می‌خواهد یك خانم بیست و پنج ساله باشد و اسب سواری كند؟ ،پس تمام این كارهای احمقانه را انجام می‌دهند، و سپس خواهند گفت چه اشكالی دارد؟" هیچ اشکالی در حماقت نیست، چه اشکالی دارد؟" .ولی چنین افرادی برای اجتماع، برای دیگران آزاردهنده هستند ،كسانی كه سوپرایگو دارند، برای خودشان رنج‌آور هستند .ولی كسانی كه ایگو دارند دیگران را رنج می‌دهند ،آنها همواره در حال اصلاح دیگران هستند، دیگران را عذاب می‌دهند ایده‌های خود را به دیگران تحمیل می‌كنند، و چنین افرادی می‌توانند بسیار بسیار موفق باشند، چون .معمولاً موفقیت موفقیت می‌آورد ،آنها در سر مردم می‌کوبند "،می‌گویند، "خوب این درست است، این صحیح است ،و وقتی اینطور بگویید، آنوقت ناگهان باور می‌كنید بله حتماً همینطور است،" و چنین افرادی بسیار از" .از افراد سوپرایگویی خطرناك‌ترند ولی برای كسانی كه حقه‌های سوپرایگو را نمی‌دانند می‌توانند خیلی خیلی خیلی خطرناك باشند چون ،خیلی زیركانه است، نمی‌توانید آنها را ببینید، هیپنوتیزم می‌كنند می‌توانند شما را تسخیر كنند، می‌توانند خیلی موذی و آب زیر کاه باشند، و .می‌توانند تمام انواع روش‌ها را بكار ببندند كه شما از آن آگاه نیستید .پس انتخاب اینكه كدام بهتر است، كدام بدتر است، آسان نیست ،هر دو افراط و تفریط، زیاده روی .به كانال راست و چپ غلط هستند .خوب بگذارید ببینیم به لحاظ جسمی چه اتفاقی می‌افتد ،همانطور كه گفتم سرطان در سمت چپ ایجاد می‌شود حالا از نظر جسمی برای افرادی که آینده‌گرا هستند چه اتفاقی می‌افتد؟ برای رفتارهای آینده‌گرایانه بصورت ویژه مرکزی را داریم به نام سوادیستان چاكرا كه در سطح غیرظریف .بیانگر شبكه عصبی به نام شبكه آئورتی در درون ما است ،حالا این سوادیستان چاكرا برای انسان بسیار مهم است .به ویژه برای انسان‌های پیشرفته در واقع توسط این مركز چربی‌های شكم .برای استفاده سلول‌های مغز تبدیل می‌شوند .حالا این مركز، مركز سوریا یا خورشید است خوب وقتی شروع به فكر كردن می‌كنیم، این سلول‌ها تبدیل می‌شوند به نحوی كه قابل استفاده برای مغز می‌شوند حالا اگر شما همیشه فكر كنید، همیشه در حال فكر كردن باشید، آنوقت چه خواهد شد؟ ،البته در سرتان شاخ در نمی‌آید شما تمام آن را مصرف می‌كنید، و بعد تمام آن سلول‌ها را ،استفاده می‌كنید، باید جایگزینی داشته باشید و برای آن جایگزینی، این سوادیستان چاكرا باید خیلی سخت كار كند .تا سلول‌ها را برای استفاده مغز تبدیل كند خوب وقتی در حال انجام آنهاست، چیزهای دیگری هم وجود دارد كه ،این سوادیستان چاكرا باید مراقبت كند؛ برای مثال كبدتان لوزالمعده‌ تان، طحال تان، كلیه‌هایتان، همه باید توسط این مركز .مراقبت شوند، و همچنین رحم در خانم‌ها حالا زمانی كه فقط یك كار به این سوادیستان چاكرا داده می‌شود و نمی‌تواند هیچ كار دیگری انجام دهد آنگاه بقیه چیزها نادیده گرفته می‌شوند، پس .یك بیماری وحشتناك به نام مشكل كبدی ایجاد می‌شود .خوب مشكل كبد یك چیز دیگر است كه خود شما آن را احساس نمی‌كنید دیگران می‌دانند كه شما مشكل كبد دارید، اینطوری كه عصبانی مزاج هستید، اینگونه كه ایرادگیری می‌كنید، به نحوی كه همیشه بر سر مردم داد می‌زنید و اینگونه كه هرگز با هیچ چیز راضی نمی‌شوید اینگونه كه از دیگران ایراد می‌گیرید همه اینها مشکل كبد است و چنین افراد كبد بیماری هرگز با خودشان .خوشحال نیستند چون كبد از توجه شما مراقبت می‌كند ،و تمام كسانی كه مشكل كبد دارند، توجه‌شان وحشتناك است اینگونه می‌رود، می‌بینید، نمی‌توانید توجه‌تان را راست نگه دارید. در خیابان مستقیم به سمت ماشین خواهید رفت، چون شما به چیزی نگاه می‌كنید كه .قرار نیست كه به آن نگاه كنید ،ولی همیشه اینگونه تماشا می‌كنید كه نمی‌توانید راه بروید؛ هیچ حیوانی را اینگونه نمی‌یابید كه .اینطوری راه برود، فقط انسان‌ها این كار را انجام می‌دهند .اگر آنها را در خیابان ببینید، تعجب می‌کنید ،به كجا می‌روند؟ مستقیم راه نمی‌روند ،مستقیم نگاه نمی‌كنند، ولی چشمانشان به این سمت ،به آن سمت می‌رود، چون توجهشان قرار ندارد .توجه به خاطر یك كبد خراب بی‌قرار است .پس این كبد یك چیز خیلی خیلی مهم است حالا این كبد دارای قابلیت ویژه‌ای در خارج كردن تمام سموم از بدن به صورت گرما دارد، و گرمای درون بدن باید ،تبدیل شود یا به خون منتقل شود یا به آب درون خون منتقل شود، و آن گرما باید از بدنتان خارج شود .شاید بصورت تعرق یا به شكل‌های دیگر ولی چه اتفاقی می‌افتد وقتی كه این كبد مختل می‌شود، نمی‌تواند آن کار را انجام دهد، نمی‌تواند این گرما را به جریان خون منتقل كند و گرما درون بدن باقی می‌ماند و شما واقعاً داغ می‌كنید و .آن گرما تمام این مشكلات را برای شما ایجاد می‌كند پس در ساهاجایوگا، اتفاقی كه می‌افتد این است كه وقتی .كندالینی بالا می‌آید، شكل خون را تغییر می‌دهد هیدروژن و اكسیژنی كه به خاطر این گرما و ،و تمام این چیزها به شكلی مسخره، اینطوری قرار گرفته‌اند .اینگونه قرار می‌گیرند و شروع به دریافت این گرما در درون خود می‌كنند به این خاطر كسانی كه كبد بدی دارند، احساس كمی گرما .می‌كنند وقتی كه كندالینی بالا می‌آید ولی فرد می‌تواند آن را درمان كند، با دادن آرامش و راحتی به آن عضو كبد، و قطعاً می‌توانید .كبد خود را درمان كنید، در این مورد شكی نیست سپس دومین امری كه برای شما رخ می‌دهد .این لوزالمعده است كه به شما دیابت می‌دهد .فقط كسی كه زیاد فكر می‌كند دیابت می‌گیرد .برای مثال، یك كشاورز هندی نمی‌داند دیابت چیست ولی بعد شما شكر را قطع می‌كنید، ولی این روش متوقف كردن دیابت نست. دیابت به سراغ شما می‌آید چون .فكر می‌كنید، فكر، فكر، فكر، فكر، خیلی زیاد دکترها این را نمی‌فهمند، به همین دلیل می‌گویند غیر قابل درمان است، چون نمی‌توانند .فكر كردن را به این بیماری ارتباط دهند و این اتفاقی است كه می‌افتد، وقتی كه همیشه .دیوانه‌وار فكر می‌كنید، آنگاه دیابت اتفاق می‌افتد .و این دیابت نیز قابل درمان است، اگر نورانیت خود را بگیرید ،می‌توانید دیابت افراد دیگر را نیز درمان كنید ولی چون این قدرت حیاتی، كه تركیب ،این سه قدرت است درون شما جریان می‌یابد و می‌توانید دوباره پر شوید می‌توانید بیشتر به افرادی كه درمانده هستند بدهید .و به نحوی می‌توانید آنها را با این قدرت پر كنید و می‌توانید درمان كنید ولی سومی بدترین چیزی است كه برای افراد رخ می‌دهد .كه سرطان خون است، به خاطر طحال ،طحال چیز بسیار مهمی است .كه مركز آرامش در درون ماست كسی كه طحال خوب و مناسبی ندارد .نمی‌تواند فرد آرامی باشد ،خوب، این چیز بسیار ساده‌ای است، ولی پزشكان نمی‌توانند ارتباط دهند ،همچنین افراد علم محور نیز نمی‌توانند آن ارتباط را ببینند .به چیزی بسیار بسیار ساده ،و چیز ساده این است كه وقتی ما غذایمان را می‌خوریم ،اگر در عجله و اضطراب باشیم، در معرض گرفتن مشكل طحال هستیم .و می توانیم سرطان خون بگیریم خوب اگر مادر چنان خلقی یا پدر چنان خلقی داشته باشد .ممكن است بچه‌ها با سرطان خون به دنیا بیایند حالا، خوشحال خواهیم بود كه به شما بگوییم در نیویورك موردی ،از سرطان خون داشتیم و وقتی در هند بودم، در یك دهكده ،یك نفر آمد و به من گفت كه چنین پسری مریض است او فقط شانزده سالش است و سرطان خون دارد و پزشكان .اعلان كرده اند كه او در عرض دو هفته خواهد مرد .پزشكان همیشه اعلان می كنند، فقط در این کار مهارت دارند و وقتی این مورد پیش من آمد، به آنها گفتم كه من نمی‌توانم كاری بكنم، در دهكده هستم، ولی می‌توانید " ،به یكی از ساهاجایوگینی‌ها تلفن كنید او در انگلیس بود، حالا در نیویورك است ".و او مراقب این مورد خواهد بود ،متعجب خواهید شد كه آن پسر كاملاً درمان شد از بیمارستان بیرون آمد، به دیدن من آمد و الآن .او به درس و مدرسه خود برگشته است منظورم این است كه اینگونه موردهای زیادی از سرطان خون را درمان كرده‌ایم، ولی ما برای درمان مردم اینجا نیستیم .یا شفا دادن كسی، این كار ما نیست این بصورت خودبخودی اتفاق می‌افتد، به عنوان . یك نتیجه فرعی از بیداری كندالینی ،امر اصلی این است كه باید شما را تبدیل به پزشك كنیم ،باید شما را افرادی بصیر و مطلع كنیم باید شما را انسان‌هایی دارای آگاهی جمعی كنیم ،كسانی كه باید وارد ملكوت خداوند شوند .تا در آنجا در صلح، رحمت و لذت خدا مستقر شوند ،حالا این مشكلات كلیه‌ها، فشار خون بالا ،همه اینها نیز به این خاطر است.مردم نگران هستند، عجول و عصبی هستند می‌بینید، و این ناآرامی و بی‌قراری فقط به شکل عادت ، به سراغ ما می‌آید.افرادی را می‌شناسم ،به محض اینكه می‌گویید "،شما باید با هواپیما به جایی بروید" "!ناگهان این لغت هواپیما آن بیقراری و تشویش را فعال می‌كند، "اوه .دیوانه می‌شوند.نمی‌دانند كه چه باید بكنند ،پاسپورت خود را فراموش می‌كنند، چمدان‌های خود را فراموش می‌كنند .این چیز و آن چیز را فراموش خواهند كرد، آنها مشوش هستند اگر به فرودگاه بروید، خواهید یافت این نابی چپ، اینطور كه ما می‌نامیم .این مركز، طحال، دچار تشویش و ناآرامی است خوب، وقتی كه غذایتان را می‌خورید و این قبیل كار را انجام می‌دهید شرایط فوق‌العاده ایجاد می‌شود و خون بیشتری لازم است تا بدن آن غذا را هضم کند.بعد این طحال بیچاره .به سختی كار می‌كند تا آن اضافه سلول‌های خونی مورد نیاز را تولید كند ،ولی در زمانی كه غذا می‌خورید، همزمان مثلاً روزنامه هم می‌خوانید، این بدترین چیز است .كه یك نفر می‌تواند صبح هنگام انجام دهد. وحشتناك است ،روزنامه می‌خوانید، همزمان غذا می‌خورید .طحالتان از كار می‌افتد چون یك شرایط اضطراری دیگر اضافه می‌شود ،بعد با یك ساندویچ به دست سوار دوچرخه‌تان می‌شوید ،این حتی بدتر است؛ و با عجله به سمت محل كار خود می‌روید ،ناگهان ترافیك بزرگی را در مسیر می‌بیند ،بعد بصورت خیلی بدی در این شرایط قرار می‌گیرید .و بسیار مشوش و عصبی می‌شوید و نمی‌فهمید و كسی كه جلوی شماست مدام می‌گوید كه "مشكل این شخص چیست، چرا نمی‌تواند سریع رانندگی كند؟" و آن شخص هم چیز كاملاً مشابه این را به نفر دیگری .می‌گوید كه در جلو او در حال حركت است پس این دیوانگی ادامه دارد، این حركت شتاب آمیز ادامه دارد و ،اگر در چنین عجله‌ای و با چنین تشویشی غذا بخورید گرفتار این مشكل بسیار خطرناك كه سرطان خون نامیده می‌شود و بین جوان‌ها بسیار شایع است .حالا، موضوع آخر مشكل قلب است ،وقتی شما توجه خیلی زیاد به این چیزهای بیرونی می‌كنید ،به چیزهای مادی، به پیشرفت‌های کاملاٌ مادی‌تان به پیشرفت‌های فیزیكی‌تان و این همه به كامپیوتری كردن مغزتان توجه می‌کنید؛ آنگاه به روح تان كه در قلب‌تان جای دارد، بی‌توجهی می‌کنید و بنابراین روح به عقب می‌رود و زمانی كه روح .به عقب برود، دچار حمله قلبی می‌شوید ،فقط كسی كه كانال راستی است، دچار حمله قلبی می‌شود .و هرگز شخص كانال چپی دچار آن نمی‌شود ،این را به دكتری گفتم و او با شگفتی گفت كه ،در بیمارستان روانی، هرگز نیازی به دستگاه نوار قلب نیست .نیازی به آن ندارید. هرگز دچار حمله قلبی نمی‌شوند .در كمال تعجب، یك دیوانه هرگز دچار حمله قلبی نمی‌شود ،كسی كه دیوانه است، قلبش را، كانال چپش را ،احساساتش را استفاده می‌كند، و قاعدتاً قلبش باید مشکل پیدا کند، ولی نه مغزش از كار می‌افتد. می‌توانید تصور كنید؟ .و كسی كه مغز را استفاده می‌كند، قلبش از كار می‌افتد .این تعادلی است كه توسط طبیعت در ما ایجاد شده است :ببینید چطور طبیعت زیركانه سعی در هدایت ما به مركز دارد ،به منتهی الیه نروید، در مركز بمانید در مركز بمانید، و بعد زمانی كه كاملاً .در مركز هستید، آنگاه تكامل‌تان را خیلی سریع بدست می‌آورید ،پس این كانال راستی است كه ما داریم، بخش مربوط به آینده .و همانطور كه می‌دانید، همه ما ذاتاً آینده گرا هستیم این گرایش به آینده با گفتن ،اوه، فكر نكن،" درمان نمی‌شود، نمی‌توانید این كار را بكنید" نمی‌توانید.

اگر به شما دستور بدهم كه ،خوب، بهتر است برنامه‌ریزی نکنی،" نمی‌توانید این كار را بكنید" نمی‌توانید برنامه‌ریزی نکنید، مجبورید آنطور عمل کنید و می‌‌بینید كه تمام این برنامه‌ها خراب می‌شوند چون این برنامه ها .مربوط به برنامه‌های خداوند نیستند خداوند برنامه های دیگر دارد، در حالی كه شما برنامه های متفاوتی دارید و این برنامه ها هرگز با هم تركیب نمی‌شوند، اینگونه است كه می‌بینید تمام برنامه هایتان خراب می‌شوند و شما فقط عصبی و درمانده در جای خود باقی هستید .و نمی‌فهمید چطور این اتفاق افتاده است برای اطلاع تان، باید دانست كه .قدرت الهی وجود دارد؛ چه خوشتان بیاید چه نیاید تمام این كارهای زنده كه انجام می‌شود، میلیون‌ها میلیون ،گل كه تبدیل به میوه می‌شوند، دانه‌ای كه تبدیل به یك درخت می‌شود ،یك دانه خاص که تبدیل به یك درخت خاص می‌شود تمام انتخاب‌هایی كه انجام می‌شود، تمام نظام‌مندی که در فرایندهای شیمیایی هست، طریقی كه علم شیمی از قانوهای تناوبی ایجاد شده است؛ هر چیزی كه در این جهان می‌بینید .همه خیلی خوب سازمان یافته‌اند، باید كسی باشد كه این را انجام می دهد ،پس قدرتی الهی وجود دارد كه ما را احاطه كرده است .هیچ شكی نیست.ولی ما هنوز آن را احساس نكرده‌ایم، فقط همین .اگر احساسش نكرده ایم، بدان معنی نیست كه وجود ندارد قطعاً وجود دارد و كار می‌كند.با تجربیات خودمان دیده ایم .كه چیزهای زنده خیلی زیادی رخ می‌دهند .ما فقط آن را سرسری می‌گیریم، اهمیت نمی‌دهیم ،ببینید، در زندگی خود انسان، بچه‌ای باید متولد شود .پس یك جنین در بدن نگه داشته می‌شود :بصورت معمول قانون علم پزشكی این است که ،كه هر چیز بیگانه‌ای، اگر وارد بدن شود فوراً بیرون انداخته می‌شود، تمام نیروها .برای بیرون انداختن آن به کار می‌افتند ،ولی آنچه می‌یابیم این است كه وقتی یك جنین ایجاد می‌شود ،تمام سیستم فعالیت می‌كند برای تغذیه آن، برای مراقبت از آن .و واقعاً آن را مورد توجه و مراقبت قرار می‌دهد خیلی با احتیاط آب در اطرافش ایجاد می‌شود تا اذیت نشود، و هرگونه مراقبتی توسط بدن ،برای جنین در نظر گرفته می‌شود .و زمانی كه جنین آماده است، بیرون انداخته می‌شود چه كسی این كار را می‌كند؟ چه كسی این كار را می‌كند؟ .ما باید بعضی اوقات این سؤالها را از خودمان بپرسیم گذشته از همه، چرا ما انسان شده ایم؟ چه نیازی بود؟ چه نیازی بود؟ و اگر جواب را بدست نیاورده‌ایم، این بدان معناست كه ما هنوز .در مرحله انتقالی هستیم، و باید به جایی برسیم كه جواب را بیابیم ،ما انسان ساخته شده‌ایم تا قدرت الهی را احساس كنیم تا آن قدرت الهی را استفاده كنیم و بدین گونه از بركت الهی لذت ببریم؛ آن قدرت الهی .وجود جمعی است، كه به ما جمع را می‌دهد روح در قلبمان، همانی است كه وجود جمعی درون ماست، كه نشانه آن .قدرت الهی است که درون ما جریان بیابد ،و اینگونه زمانی كه به اصل متصل شویم تبدیل شدن به چیزی كه برایش ساخته شده ایم آغاز می‌شود؛ مانند یك وسیله زمانی كه به نیروی برق وصل شود، معنا پیدا می‌کند ، اما این وسیله، با آنكه به نیروی برق متصل شده است .از الكتریسته، از صدای من، از هیچ چیز آگاه نیست ،ولی یك انسان، وقتی كه به منبع متصل شود .آنگاه آگاه می‌شود و این چیزی است كه باید دقت کنید ،وقتی خودآگاه می‌شوید، می‌توانید كندالینی دیگران را بالا بیاورید .می‌توانید به دیگران خودآگاهی بدهید .همین ری برای بسیاری این كار را كرده است؛ حتی در ریاض انجام داد .او این (خودآگاهی دادن)را در همه جا، هر كجا كه رفته، انجام داد ،او درست شبیه شماست، یك مهندس است، درست مثل شماست درست مثل شما بود، و حالا متعجب خواهید شد كه .چقدر او در مورد خودش و دیگران می‌داند و یك تغییر كامل ایجاد شده است، چون زمانی كه شما ،روح را بدست آورید، وقتی كه متعالی‌ترین را بدست آورید همه این چیزهای سبک و کم‌اهمیت محو می‌شوند و شما استاد خودتان می‌شوید؛ دیگر در اسارت و بردگی .هیچ عادتی یا چیزی نیستید، فقط به زیبایی كار می‌كند ولی هر كسی باید یك شانس به خودش بدهد و ،باید صبر داشته باشد. بدترین چیز این به اصطلاح هوش و زیركی این است كه شما می‌توانید هر چیزی را مسخره كنید؛ این ساده‌ترین راه است .كه هر چیزی را مسخره كنید و از دستش خلاص شوید ،در زمان های قدیم وقتی كه می‌خواستند با حقیقت روبرو شوند .مثلاً زمانی كه مسیح آمد، او را مسخره نكردند ،ولی در زمانی كه او به صلیب كشیده شد، این كار را كردند ،ولی آنها فقط انكارش كردند. ولی حالا این مشكل اساسی نیست ،آن مشكل وجود ندارد چون انكار كردن .نیازمند تلاش بیشتری است، پس مسخره کردن بهتر است این حماقت است، دوباره همانطور كه گفتم، مسخره كردن .حماقت است چون شما همان هستید، شما روح هستید شما كسی هستید كه باید آن را بدست بیاورید، و اگر فقط بدانید .كه چطور مسخره كنید، لطفاً بروید و به بازی‌تان ادامه دهید همه زندگی خود این طور ادامه بدهید، تمام زندگی را فایده‌اش چیست؟ ،و اگر خودآگاهی تان را نگیرید ،در آزمون خود مردود شده اید .مردود شده اید و شانسی وجود دارد كه به شما داده شده است ،می‌توانید نجات بیابید و می توانید هدایت شوید می‌توانید رها شوید؛ ولی هیچ كس نمی‌تواند شما را مجبور به چشیدن .زیبایی وجود خودتان بكند، آن را شما خودتان باید انجام دهید .اگر نخواهید كه انجامش دهید، بسیار خوب.اصلا مشکلی نیست .آزاد هستید آنچه دوست دارید انجام دهید ولی اگر بخواهید ادامه دهید، لطفاً این بازارگرمی استادها .و سردرگمی‌تان را متوقف كنید و ببینید كه چه چیزی نیاز دارید .این امری جدی است، كه باید رخ دهد ،تا وقتی كه انسان ها متكامل نشوند ،هیچ یك از مشكلات دنیا حل نخواهند شد .هیچ یك از مشكلات، این را از طرف من داشته باشید هر آنچه با فكر کردنشان انجام داده اند، مثلا ،دموكراسی را خلق كرده اند، كمونیسم را ایجاد كرده اند، این، آن ،همه این مزخرفات، در حقیقت هیچ معنایی ندارد هیچ معنایی ندارد.چون برای مثال شما ممكن است بگویید .من خیلی قدرتمند هستم، پس من یك كاپیتالیست (سرمایه دار)هستم .ولی من نمی‌توانم بدون بخشیدن به دیگران زندگی كنم، پس كمونیست هستم .من یك كاپیتالیست كامل و یك كمونیست كامل هستم همه چیز در من وجود دارد، و همه این ایده‌ها مصنوعی هستند كه گروهی از مردم را دموكراتیك می‌كنید .و گروهی دیگر را چیز دیگر ،چون تا زمانی كه به خودخواهی وابسته هستند .از این چیزها، خیری بیرون نمیآید حالا، عدم وابستگی ایجاد می‌شود چون ،شما با روح یكی می‌شوید، كه وابسته نیست كه آن نور را به شما می دهد، آن بی‌تعلقی كه از آنجا .می‌توانید همه چیز را فقط به عنوان یك نمایش در حال جریان ببینید ،و این كار را به خوبی عملی می‌كنید. بسیار دینامیك می‌شوید .بسیار دینامیك و پویا كه از پویایی خود متعجب می‌شوید ،جدای از آن، باید بفهمیم که اگر قدرتی وجود دارد ،كه قدرت همه جاگیر است، آن قدرت خودش فكر می‌كند .برنامه‌ریزی می‌كند و در حال مراقبت از شماست پس چیزهای زیادی برای ساهاجایوگی‌ها اتفاق افتاده است كه اگر .بخواهم در مورد آن برای شما بگویم، متعجب خواهید شد .چیزهای شگفت آوری اتفاق افتاده است "،ولی كریشنا خیلی روشن گفته است، "یوگاكشما وهامیاهام "یعنی "وقتی كه یوگا را بدست بیاورید، رفاه و آسایش بدست خواهید آورد ،بعد از یوگا. او گفت اول یوگا؛ ابتدا یگانگی باید رخ دهد .سپس آسایش و خوشبختی بدست خواهید آورد ،افرادی را دیده ام كه پیش به اصطلاح استادان و چنین چیزهایی می‌روند ،مریض هستند، می‌بینید كه رنگ پریده اند، كاملاً از بین رفته اند .آنها به هیچ دردی نمی‌خورند، كاملاً مردم بدبختی هستند و چطور چنین افرادی می توانند در یوگا باشند؟ ، آنها (یوگی ها)نه فقط به لحاظ جسمی، بلکه از نظر ذهنی در آرامش هستند .پر از مهربانی و عشق هستند ،و مهر و محبتی كه حرف نمی‌زند، بلکه فقط جریان می‌یابد، جریان می‌یابد .منتشر می‌شود، می‌توانید حتی مهربانی خود را به گلها هم بدهید اگر گلها در حال پژمردن باشند، می‌توانید به آنها این را بدهید و آنها برای مدتی زنده خواهند ماند.اگر مثلاً درختانی وجود دارند .كه در حال مردن هستند، اگر به آنها بدهید رشد می‌كنند اگر به حیوانات بدهید، متفاوت خواهند شد چون ،برای اولین بار، بعد از گرفتن این قدرت .چیزی را به طبیعت برمی‌گردانید .تا حالا همیشه از طبیعت می‌گرفته اید حالا این اولین باری است كه شروع به دادن چیزی ،به طبیعت می‌كنید. چون عشق و مهربانی جریان پیدا می‌کند چیزی را دریافت نمی كند، فقط به دیگران جریان می‌یابد .و این باید برای شما اتفاق بیافتد ،با چیزهای بی ارزش راضی نباشید، با چیزهایی بی معنی .كه چیزی شبیه تقلید یا تصورات واهی همگانی است .من از جمعی صحبت می‌كنم كه در آن هر فردی آگاه است .تولید انبوه نیست، جمع است. خداوند شما را مورد رحمت قرار دهد امیدوارم امروز بسیاری خودآگاهی بگیرند و .با روحشان یكی بشوند و جمعی بودن خود را احساس كنند امیدوارم اینطور شود.برایتون برای من در انگلیس جایگاه خیلی بالایی دارد .و همیشه گفته‌ام كه انگلیس قلب جهان است ،این بسیار مهم است كه انگلیس قلب است، هیچ شكی نیست .و به همین دلیل بلیك گفته است كه باید اورشلیم شود .حقیقت بسیاری در آنچه او گفته وجود دارد او چیزهای زیادی در مورد ساهاجایوگا گفته است .كاملاً اثبات شده است؛ ولی قلب تنبل و كند است .قلب خوابیده است، باعث ناراحتی است ،مثلا می‌گویم اروپا كبد است و مشروبات الكلی می‌نوشند ،می‌توانید تصور كنید كه آنچه هست حتی بدتر خواهد شد اگر چیزی برخلاف اصل و هستی خود عمل كند .و ماهیت انگلیس این است كه قلب است .این یعنی به حرکت در می‌آورد، به گردش درمی آورد .هر اتفاقی كه در انگلیس می‌افتد، جدی گرفته می‌شود ،فرض كنید اگر شما، همه شما افرادی احمق بشوید .همه دنیا احمق خواهند شد ،مسئولیتی چنین عظیم بر دوش شماست .كه درك نمی‌كنید .این امر بسیار مهمی است كه ما داریم انجام می‌دهیم در این كشور خیلی كوچك به نظر می‌رسد چون تعداد خیلی كمی هستند .كه واقعاً به ساهاجایوگا می‌آیند و تثبیت می‌شوند .تعداد خیلی كمی، فكر می‌كنم تعداد بسیار كمی با آن كیفیت وجود دارند كودكان خردسالی آنجا هستند، خیلی از آنها خواهند آمد .در حدود مثلاً ده سال دیگر یا چنین چیزی مطمئن هستم كه افرادی با كیفیت خیلی خوب وجود خواهد داشت ،كه خواهند آمد و جستجوگرانی كه اینجا هستند نیز به نوعی كمی عصبی هستند چون می‌خواهند .از آمریكایی‌ها و اروپایی‌ها یاد بگیرند .چیزی وجود ندارد كه از آنها یاد بگیرید این شما هستید كه به گردش درخواهید آورد .شما پیام را حمل خواهید كرد می‌دانم كه این كشور بسیار مهم است، و به نحوی این طور اتفاق افتاد كه شوهرم توانست در انگلیس انتخاب شود و ما الان اینجا هستیم در طول هشت سال گذشته، می توانید باور كنید؟ .و من احتمالاً حداکثر تا چهار سال دیگر هم اینجا خواهم بود ،پس امیدوارم چیزی رخ دهد و این برایتون كه مكان بسیار خوبی است، مطمئنم كه اینجا هم تعداد زیادی خودآگاهی شان را خواهند گرفت و به آزادی و رهایی انسان‌ها كمك خواهند كرد .خیلی از شما متشكرم. خدا شما را مورد رحمت قرار دهد .اگر سؤالی دارید باید از من بپرسید در كمال صداقت باید بگویم كه من مادر شما هستم .هرگز ناراحت نمی‌شوم، اگر از من سؤالی بپرسید .مهم است، چون در واقع من هیچ سؤالی ندارم .شما باید از من بپرسید، من هیچ سؤالی ندارم

*(about William Blake)

Brighton Pavilion, Brighton (England)

Loading map...