برنامه عمومی پراگ، چک، "خداوند متعال و عشق او" 1991-08-17
Current language: Persian, list all talks in: Persian
The post is also available in: English, Spanish, German, French, Czech, Greek, Finnish, Italian, Lithuanian, Dutch, Polish, Portuguese, Romanian, Turkish, Chinese (Simplified), Chinese (Traditional), Slovak.
برنامه عمومی
پراگ، جمهوری چك، 17 آگوست 1991
من به تمامی جستجوگران حقیقت تعظیم میكنم. در ابتدا، باید به شما بگویم حقیقت همان است كه هست. نمیتوانیم آن را ذهنی کنیم یا تغییرش دهیم. متأسفانه با این آگاهی انسانی آن را درک هم نمیتوانیم بکنیم. باید به موجود ظریفتری تبدیل شویم تا حقیقت را بشناسیم، یعنی ما باید روح باشیم. برای این منظور انسان باید بداند که این یک فرآیند تكاملی زنده است. این یک رویداد زنده در درون ماست، كه شما را تبدیل به روح میكندکه بابت آن نمیتوانید پولی پرداخت كنید. هیچ تلاشی از جانب شما فایده ندارد ولی چون جستجوگر حقیقت هستید، فورا بهکار میافتد.
هر چه را دارم به شما میگویم، باید با ذهن آماده یك دانشمند به آن گوش دهید. اگر ثابت شد که حقیقت است، به عنوان افرادی صادق باید آن را بپذیرید، زیرا این به خیر و صلاح شما و به خیر و صلاح کل دنیا است. ما اینجا گلهای زیبایی را میبینیم ولی به آنها توجهی نمیکنیم. حتی به این فكر هم نمیافتیم که آنها فقط از یك بذر خیلی كوچك پدید میآیند. به چشمهایمان نگاه کنید؛ چه دوربینهای کوچکی هستند ولی ما به آنها توجهی نمیکنیم. بنابراین، باید دانست که قدرتی هست كه این كار زنده را انجام میدهد.
پس اولین حقیقت این است كه شما این جسم نیستید، این ذهن، این ایگو یا این قید وشرطها نیستید؛ بلكه شما روح پاك هستید. دومین حقیقت این است كه قدرت ظریفی از عشق الهی وجود دارد، كه تمام كارهای زنده را انجام میدهد. تنها به کمک آن قدرت بوده كه ما از آمیب به این مرحله رسیدهایم و باید موفق به جهش بسیار كوچكی شویم تا حقیقت را بشناسیم. ما حقیقت مطلق را نمیدانیم. برای همین است که با هم دعوا داریم، با هم میجنگیم. ما جنگ داریم. ولی چنانچه همگی حقیقت را بشناسیم، حقیقت فقط یکی خواهد بود. چون همه شما میتوانید من را که اینجا نشستهام ببینید، همه میدانید كه من اینجا نشستهام، هیچ دعوایی بر سر آن وجود ندارد. اما وقتیكه روح شوید، آنگاه میتوانید این قدرت همه جا حاضری را كه هرگز قبلا حس نکردهاید، احساس کنید. شما آن را بر سر انگشتانتان احساس میكنید و همچنین نسیم خنك روحالقدس را كه از سرتان خارج میشود، احساس میكنید.
در انجیل، خدای متعال به صورت خدای پدر وجود دارد و ما خدای پسر را داریم. و سومین نفر در این تثلیث، روحالقدس است. اما چگونه میشود پدر و پسر را داشت و مادری نباشد؟ زنان "شهروند ثانویه" نامیده میشوند، زیرا آنها میگویند که مادر بر سر میز دوازده حواری نبود، آنها که داشتند شام آخر را میخوردند. پس چرا آنجا پل را دارید، او هم که سر میز شام نبود؟ ولی مردم توانستند به مادر مسیح حس یك الهه را داشته باشند، برای همین او را مِدونا نامیدند؛ و من نمیتوانم درك كنم، آنهایی که نمیخواهند او را به عنوان الهه بپذیرند، میروند و او را به عنوان مِدونای سیاه در لهستان ستایش میكنند.
به همین شکل، آنها در هر مذهبی مشكلاتی ایجاد كردهاند، زیرا میخواستند آن را طوری که دلشان میخواست سازماندهی کنند. بنابراین مردم نتیجه گرفتند که خدایی وجود ندارد، زیرا انسان از هر مذهبی پیروی کند، میتواند مرتکب تمام گناهان شود. بنابراین ایمانشان به خدا را از دست دادند. ولی وقتی تبدیل به روح شوید، خواهید فهمید که خداوند متعال وجود دارد؛ و عشق او و قدرت همه جا حاضر زنده او وجود دارد. با ساهاجایوگا میتوان ثابت كرد كه خدا وجود دارد و قدرت عشق او وجود دارد. فرقی نمیکند كوركورانه به خدا اعتقاد داشته باشید یا به او اعتقادی نداشته نباشید، درست مثل هم است. خیلی از مردم میآیند و به من می گویند: "مادر، ما به درگاه خدا دعا میكنیم و هیچ اتفاقی برای ما نمیافتد."، "ما درست شبیه کسانی هستیم که به خدا اعتقادی ندارند." دلیلش این است كه شما به خدا متصل نیستید. اگر این وسیله به شبکه اصلی متصل نباشد، كار نخواهد کرد. اگر تلفن شما وصل نباشد، كار نخواهد کرد.
بنابراین اولین چیز، متصل شدن به این نیروی همه جا حاضر است. و همه شما این الوهیت را درونتان دارید. همه شما میتوانید خودآگاهیتان را بگیرید و به این نیروی همه جا حاضر متصل شوید. شما نباید هیچ نگرانی از آن داشته باشید. خیلی ساده است. "ساهاجا" یعنی با شما متولد شده است. و همه شما حق این را دارید که این اتصال، این یوگا را بدون هیچ سختی به دست آورید. در نتیجه آن، تمام مشكلات جسمی، ذهنی و عاطفی شما میتوانند حل شوند. حتی مشكلات مادی شما حل میشوند. بالاتر از همه شما وارد ملكوت خدا كه اقیانوسی از لذت است میشوید. این چیزی است كه قرار است برای شما اتفاق بیفتد. این اتفاق چنان ساده است که به آن با هیچ خواندن، مطالعه یا انجام كاری نخواهید رسید. این یك فعالیت ذهنی نیست. بلكه اتفاقی زنده است.
امروز فکر میکنم از كندالینی و قدرتی كه درونتان هست آگاه شدید. برای همین فردا در مورد طبیعت روح برایتان خواهم گفت. در این مدت اندک، بیان کل مطلب در مورد "دانش ریشهها" مشكل است. من باید حداقل چهار هزار سخنرانی در رابطه با این موضوع، فقط به زبان انگلیسی ارائه داده باشم. پس، مثل اینجا، چراغهای بسیار زیادی هستند که فقط با یک کلید میتوانیم روشنشان کنیم. ولی اگر برایتان در مورد الكتریسیته و تاریخچهاش و این كه چطور برق به اینجا، به پراگ رسید صحبت کنم، خسته میشوید. فقط یك كلید میتواند چراغ را روشن كند، زیرا همه چیز کار گذاشته شده است. به همین ترتیب، همه چیز در شما کار گذاشته شده. پس بهتر است این آگاهی را دریافت كنید و بعد با این موضوعات ظریف آشنا شوید.
ولی در هر صورت، مایلم از من سوالهایتان را ظرف مدت کوتاهی بپرسید. تنها تقاضای من این است که از من سوالاتی نپرسید که به موضوع ربطی نداشته باشند. لطفا سعی کنید بفهمید که من اینجا نیامدهام از شما چیزی بگیرم. من اینجا آمدهام به شما چیزی را بدهم که متعلق به خود شماست. لطفا سوالهایتان را بپرسید.
میشود این را از این بالا، در جلو بردارید؟ همه اینها را از آنجا بردارید. میتوانید همه را از آن جلو بردارید، چون مردم نمیتوانند مرا ببینند. وقتی راه میروید، خیلی میلرزد، همه چیز میلرزد... خیلی سرد است ولی اشکالی ندارد. عینکم را میگذارم. خوب است. الان عینکم را میگذارم. عینک.
بلند.
یوگینی: او گفت شما در وین به او برای شنواییاش کمک کردید. ولی آنقدر که باید خوب نمیشنود.
باشد، این فرق میکند. دوباره آن را میبینم. آیا مدیتیشن کردید؟ بسیار خوب، دوباره آن را میبینیم. بسیار خوب، بنشینید و ما دوباره آن را میبینیم. فردا شما را میبینیم.
اینها سوالی ندارند؟ چه مردم فوقالعادهای!
سوال: وقتی شما کندالینی مردم را بیدار میکنید، اگر آماده نباشند، چطور میتوانند آن را بیدار نگه دارند؟
شری ماتاجی: من همان اول به شما گفتم، حس بیاعتمادی به خودتان نداشته نباشید و خودتان را قضاوت نكنید. بسیار خوب. سوال این بود كه نکند آماده نباشند. كندالینیتان همه چیز را در مورد شما میداند. او مادر شماست، مادر شخصی شما و او مشتاق است كه به شما تولد دوبارهتان را بدهد.
حالا میشنوید؟ دارد میشنود. یک کمی.
یوگینی: او گفته است که برای بیداری کندالینی، باید مدت زیادی مدیتیشن کنیم. این به چه معنی است، مدت زیادی مدیتیشن؟
شری ماتاجی: شما در زندگی قبلی این كار را كردهاید، همه کاری. برای همین اینجا هستید. تقدیر این بوده که اینجا باشید.
این خانم میخواهد
یوگینی: شما آینده زمین را چگونه میبینید؟
شری ماتاجی: آینده چه؟
یوگینی: آینده زمین، زمینمان كه بر آن زندگی میكنیم، آینده آن.
شری ماتاجی: در پراگ یا...؟
یوگینی: آینده انسان را چگونه می بینید؟
شری ماتاجی: عالی!
یوگینی: امروز جنگهای زیادی در جهان هست و خشونتی فراوان. و سوال من این است چه چیزی لازمه فرا رسیدن شادی و مسرت است؟
شری ماتاجی: میدانید، این جنگها هست چون انسانی که آنها را ایجاد کرده مشکل دارد. اگر بتوانید انسان را تغییر بدهید، این مشكلات خودبهخود حل میشوند. اگر تعداد مشخصی از مردم عوض شوند، آنها کلید حل مشکلات را خواهند زد. تا الان هزاران نفر عوض شدهاند و شما هم میتوانید دیگران را عوض کنید وقتی خودتان عوض شوید.
این خانم...
یوگینی: او نقاشی میکشد و کارهای زیادی با رومانیاییها انجام میدهد، با کولیها.
شری ماتاجی: هر نژادی، چه كولی باشند یا از هر نژاد دیگری، میتوانند به تحول خود دست یابند، تحول هیچ ربطی به نژاد، ملیت و دین شما ندارد، هیچ ربطی ندارد، تحول یك امر درونی و فطری است. کافی است فقط انسان باشید تا نتیجه دهد. جالبترین بخش قضیه آن است که تمام این به اصطلاح اعمال بد نیز از بین میرود. تنها انسآنها هستند که فكر میكنند اعمال بدی دارند، نه حیوانات.
یوگینی: او میپرسد آیا ساهاجایوگا بر پایه اعتقاد به مسیح استوار است؟
شری ماتاجی: البته، البته. ولی مسیح گفته است که کسانی که علیه ما نیستند، با ما هستند. تمام این اینكارنیشنها و تمام این پیامبران به یكدیگر مربوط هستند. ما آنها را جدا میبینیم و این بین مردم دشمنی ایجاد میكند.
این آقا اینجا...
یوگینی: شری ماتاجی، آیا شما اعتقاد دارید كه مسیح به خاطر گناهان ما كشته شد، تا به ما كمك كند؟
شری ماتاجی: بله، او به خاطر ما زجر کشید. باید این كار را میكرد. ولی در واقع اینكارنیشنها ابدا زجر نمیکشند. او باید این كار را میكرد كه البته بعدا درباره آن به شما خواهم گفت، به خاطر عبور از مسیری كه از چاکرای آگنیا میگذرد، در محل تقاطع اعصاب بینایی که به این شکل بسته بود. پس ناچار بود برای این منظور مصلوب شود برای پیامش که رستاخیز است، نه مصلوب شدن؛ رستاخیز. ولی حالا لازم نیست ما زجر بکشیم. پس آنها كه میگویند شما باید زجر بکشید، کاملا در اشتباهند. آیا میخواهیم بیشتر از مسیح زجر بکشیم؟
یوگینی: چگونه میتوانیم به افرادی كه نمیخواهند خودآگاهی بگیرند، كمك كنیم که خودآگاهی بگیرند؟
شری ماتاجی: آنها نمیتوانند، آنها نمیتوانند، شما نمیتوانید خودآگاهی را تحمیل کنید. كندالینی قدرت آرزوی پاك است. اگر شما آرزوی پاک نداشته باشید، من نمیتوانم از آزادی شما پیشی بگیرم. شخص باید مثل یک بذر خوب باشد که میشود آن را در مادر زمین کاشت. به هر حال شما باید آرزو داشته باشید، در غیر این صورت کار نمیکند. نمیشود یک بذر را واداشت که جوانه بزند. حالا این آقا سوال دارد. بله.
یوگینی: همه فقط یاد میگیریم که کندالینیمان را چطور بیدار کنیم؟
شری ماتاجی: بسیار خوب، این سوال خوبی است؛ با بالا آوردن كندالینی دیگران و همچنین تثبیت خودتان، شما فردی درستكار میشوید و دیگری هم شخصی درستكار میشود. آنها حقیقتا افرادی مقدس میشوند. آنها آرام، بدون هیچ شهوت و حرص و طمعی هستند. هر چه باشد، این دنیا را انسانها ساختهاند و اگر انسانها متحول شوند، دنیا متحول خواهد شد.
یوگینی: شری ماتاجی لطفا، آیا شما با سنت گریل در تماس هستید؟
شری ماتاجی: نمیفهمم چه میگویید، متوجه نمیشوم. نباید دلواپس من باشید. من در مورد خودم به شما چیزی نخواهم گفت. مسیح گفت كه پسر خداست که همین هم بود. ولی این را گفت و مصلوبش كردند. مردم نمیخواهند حرف حق را بشنوند، مگر آن که خودآگاه باشند. برای همین من نمیخواهم مصلوب شوم، هنوز باید كارم را انجام بدهم. و برای همین هم هست که میگویم حق ندارید پول بگیرید. تمام این افرادی كه از مذهب تجارت به راه انداختهاند و از تولید این استادان دروغین تجارت به راه انداختهاند همه بر علیه من هستند. همچنین مذاهب هم تجارت راه انداختهاند، امروزه تمام مذاهب یك تجارتی به راه انداختهاند. برای همین از من خوششان نمیآید. شما نمیتوانید از خدا تجارت راه بیندازید.
خوب به نظرم بخش خودآگاهی را شروع کنیم. برای این کار، دوباره باید بگویم که من نمیتوانم گرفتن خودآگاهی را به هیچ کسی تحمیل کنم، هر که باشد. فقط كسانی كه آن را میخواهند و آرزویش را دارند، باید در سالن باشند. در غیر این صورت باید سالن را ترك كنند.
و كسانی كه آن را نمیخواهند، نباید اینجا بنشینند، لطفا.
اگر شما بلند شوید، همه جا شروع به لرزیدن میکند، میدانید.
یوگی: شری ماتاجی، آنها که آن پایین هستند، ارتعاشات شما را میخواهند. آنها میخواهند ارتعاشات داشته باشند. آنها که پایین هستند، ارتعاشات شما را میخواهند و خودآگاهیشان را میخواهند.
شری ماتاجی: من متوجه نمیشوم. شما بیا این طرف، صدایت را نمیشنوم.
یوگی: شری ماتاجی، من به آنها گفتهام که بروند پایین و بنشینند، بنشینند جلوی شما تا ارتعاشات شما را دریافت کنند.
شری ماتاجی: آنها آن را خواستهاند؟
یوگی: بله
شری ماتاجی: ببینید، وقتی که حتی آنها بالا میآیند، شروع میکند به لرزیدن و با لرزاندن اینجا، بالا میآیند. پس بگذار هر جایی هستند بمانند. همه جا دارد میلرزد؛ و آنها که نمیخواهند، نباید اینجا بنشینند، لطفا.
خوب، در همین ابتدا باید دوباره به شما بگویم که کاملا مطمئن باشید، همه شما خودآگاهیتان را میگیرید. دومین نکته این است كه، باید سه شرط را قبول داشته باشید. اولین شرط این است كه شما باید گذشته را فراموش كنید و قرار نیست ابدا احساس گناه کنید. هر چه باشد شما انسان هستید و اگر هر اشتباهی مرتکب شده باشید، اشکالی ندارد، شما خدا نیستید. ولی احساس گناه یك نوع شکنجه ذهنی است. و نیز وقتی احساس گناه كنید، این مركز، اینجا، در سمت چپ میگیرد و شما از نظر جسمی هم خودتان را زجر میدهید. زیرا وقتی این مركز دچار گرفتگی شود، شما دچار آنژین، رماتیسم ستون فقرات و تمام این بیماریها میشوید. پس فایده احساس گناه چیست؟ لطفا احساس گناه نكنید. وقتی میگویم احساس گناه نكنید، بسیاری از مردم میروند، زیرا می خواهند احساس گناه كنند و مریض شوند.
حال سومین شرط این است كه باید همه را کلا ببخشید. بعضی مردم میگویند این کار خیلی مشكل است ولی چه ببخشید چه نبخشید، هیچ كاری انجام نمیدهید. و این بار هم اگر نبخشید، خودتان را به خاطر هیچ و پوچ زجر میدهید. پس حتی به فکر آدمهایی كه میخواهید ببخشید هم نیفتید. فقط بگویید: «من همه را میبخشم» و بلافاصله احساس بهتری خواهید داشت. همین.
حال برای کمک گرفتن از مادر زمین، باید كفشهایتان را در بیاورید، همین. لطفا پاهای چپ و راستتان را با فاصله از هم روی زمین بگذارید. فقط حدود پنج تا ده دقیقه، همین. حالا همانطور كه برایتان گفته است، دو قدرت وجود دارد؛ راست و چپ. بنابراین...
بعدا، بعدا، بعد از مدیتیشن، باشد؟ خوب بگذار یکی بیندازد. باشد، همین الان بگذار. همین. بنشینید، بنشینید.
بنابراین دست چپتان را روی یك طرف و دست راستتان را روی طرف دیگر قرار دهید. کانال چپ بیانگر قدرت آرزوی شما و کانال راست بیانگر قدرت عمل شماست. پس لطفا دست چپتان را روی پای چپ قرار دهید و از کانال راست برای تغذیه مراكزمان، در سمت چپ استفاده خواهیم کرد. ابتدا به شما نشان خواهیم داد که چطور دستتان را روی مراکز سمت چپ بگذارید تا آنها را تغذیه کنید، پس لطفا ابتدا نگاه كنید و بعد باید چشمها را ببندیم.
دست راست را روی قلبتان بگذارید. این مركز جایی است كه در آن انعكاس خداوند متعال، به شکل روح وجود دارد. و كندالینی انعكاس روح القدس یعنی مادر ازلی است. حالا لطفا دست راستتان را روی بخش بالای شكمتان بگذارید. اینجا مركز استادی شماست. وقتی شما روح شوید، راهنمای خودتان میشوید. حال دست راستتان را روی بخش پایین شكمتان، در سمت چپ بگذارید. این مركزی است که برای دانش پاك است، كه با آن تمام كارهای الهی را به انجام میرسانیم. سپس دستتان را تا بالای شكمتان، در سمت چپ، بالا بیاورید. حال دستتان را بالا بیاورید و در زاویه بین گردن و شانه خود قراردهید و سرتان را به سمت راستتان برگردانید. این مركز وقتی گرفتگی پیدا میکند که شما احساس گناه كنید. حال لطفا دستتان را روی پیشانیتان بگذارید و سرتان را تا جایی كه ممكن است خم كنید. این مركز جایی است كه باید همه را ببخشید.
حالا لطفا دست راستتان را پشت سرتان ببرید و سرتان را عقب ببرید. این مركز جایی است كه بدون احساس گناه، بدون شمردن اشتباهات، برای رضایت خود، باید بگویید... باید از قدرت الهی تقاضای بخشش كنید. حال باید دستتان را کاملا باز کنید. حالا وسط كف دستتان را روی ناحیه ملاج سر كه در بچگیتان استخوان نرمی بوده قرار دهید. حال انگشتانتان را به پشت برگردانید و سرتان را تا جایی كه ممكن است پایین بیاورید. بدین ترتیب فشار خوبی به پوست سر شما وارد میشود، انگشتانتان را به پشت برگردانید. سرتان را پایین بیاورید. حالا پوست سرتان را هفت مرتبه به آرامی در جهت عقربههای ساعت بچرخانید. سرتان را پایین بیاورید. حالا، تمام کاری که باید انجام دهید، همین است.
حالا لطفا پاهایتان را با فاصله از هم بگذارید، دست چپ به سمت من و موقع نشستن خیلی به سمت پایین یا جلو خم نشوید، بلکه راحت بنشینید. حالا لطفا دست راستتان را روی قلبتان قرار دهید، دست چپ بر روی زانو، به سمت من. حالا لطفا چشمهایتان را ببندید. اینجا شما باید سوالی بنیادی از من بپرسید، سه مرتبه، میتوانید مرا "مادر" یا "شری ماتاجی" صدا كنید: "مادر، آیا من روح هستم؟"
بلند.
اگر شما روح باشید، شما راهنما و استاد خود میشوید. پس لطفا دست راستتان را پایین بیاورید، تا بالای سمت چپ شکمتان. ما فقط روی کانال چپ كار میكنیم. اینجا باید سوال دیگری را بپرسید: "مادر، آیا من استاد خودم هستم؟" این سوال را سه مرتبه بپرسید. من قبلا به شما گفتهام که نمیتوانم دانش پاك را به شما تحمیل كنم، زیرا به آزادی شما احترام میگذارم. شما باید آن را درخواست كنید.
حالا لطفا دست راستتان را روی قسمت پایین شكمتان بیاورید و آن را محكم فشار دهید. اینجا باید شش بار بگویید، زیرا این مركز شش گلبرگ دارد: "مادر، لطفا به من دانش پاك عطا كنید"، شش مرتبه. به محض این كه دانش پاك را درخواست كنید، كندالینی شروع به بالا آمدن میكند.
حالا باید با اعتماد نفس به مراكز بالایی تغذیه برسانیم. حالا دست راستتان را تا قسمت فوقانی شكمتان، بر سمت چپ بالا بیاورید. این جا باید ده مرتبه، با اعتماد به نفس كامل بگویید: "مادر، من استاد خودم هستم."
من قبلا به شما گفتهام كه شما این جسم، این ذهن، این ایگو یا این قید و شرطها نیستید، بلكه شما روح پاك هستید. پس حالا دست راستتان را تا روی قلبتان بالا بیاورید و اینجا باید بگویید، با اعتماد به نفس کامل، دوازده بار، «مادر، من روح هستم». دوازده بار.
این قدرت همه جا حاضر، قدرت مهربانی و عشق است. اقیانوس دانش مطلق است.
بلند، بلند، باید بلند بگویید.
ولی از همه مهمتر، این قدرت، اقیانوس بخشش است و هر اشتباهی كه ممكن است مرتکب شده باشید، این اقیانوس خیلی راحت میتواند آن را پاک کند. پس لطفا خودتان را ببخشید و دستتان را در زاویه گردن و شانه خود بگذارید و سرتان را به سمت راست برگردانید. اینجا با اعتماد به نفس كامل شانزده مرتبه بگویید: "مادر، من به هیچ وجه احساس گناهی ندارم."
من قبلا به شما گفتهام که چه ببخشید چه نبخشید، کاری انجام نمیدهید. ولی اگر نبخشید، بازیچه دست بد کسانی خواهید شد. پس حالا دست راستتان را تا روی پیشانیتان بیاورید بالا و لطفا سرتان را تا جایی که ممکن است پایین ببرید. این جا باید با اعتماد به نفس کامل بگویید، از صمیم قلب، چند بار لازم نیست، "مادر، من کلا همه را میبخشم."
حالا، لطفا دست راستتان را پشت سرتان قرار دهید و سرتان را تا جایی که ممکن است عقب ببرید. در این جا بدون احساس گناه، بدون شمردن اشتباهاتتان، فقط برای رضایت خودتان باید بگویید، از صمیم قلب، چند بار لازم نیست، "ای قدرت الهی، اگر هر اشتباهی کردهام، لطفا مرا ببخشید."
حال دستتان را کاملا باز کنید، کف دستتان را کاملا باز کنید و مرکز کف دستتان را روی فرق سرتان بگذارید. حالا انگشتانتان را به پشت برگردانید. لطفا سرتان را پایین بیاورید. اینجا هم دوباره نمیتوانم آزادیتان را زیر پا بگذارم. شما باید برای خودآگاهیتان درخواست کنید. پس پوست سرتان را هفت مرتبه به آرامی در جهت عقربههای ساعت بچرخانید در حالی که درخواست میکنید: "مادر، لطفا به من خودآگاهی دهید."، هفت مرتبه.
{شری ماتاجی در میکروفن میدمند.}
حالا لطفا دستانتان را پایین بیاورید. لطفا هر دو دستتان را به این شکل به سمت من بگیرید و حالا دست راستتان را به این شکل سمت من بگیرید.
حمید بلند شو. لطفا بلند شو. لطفا بلند شو و به آنها نشان بده، در غیر این صورت نمیفهمند.
لطفا دست راستتان را به سمت من بگیرید و سرتان را پایین بیاورید و با دست چپ خودتان ببینید آیا نسیم خنک یا گرمی از سرتان خارج میشود؟
بلند، بلند، بلند.
اگر گرم است، یعنی نبخشیدهاید، بنابراین لطفا ببخشید و احساس گناه نکنید.
حال دست چپ به سمت من ولی سرتان را خم کنید، سرتان را خم کنید. حالا با دست راستتان ببینیدکه آیا نسیم خنک یا گرمی از سرتان خارج میشود. دستتان را روی سرتان نگذارید، از آن فاصله دهید. گاهی شما آن را با فاصله حس میکنید. حالا لطفا دوباره دست راستتان را به سمت من بگیرید و سرتان را پایین بیاورید و خودتان دوباره با دست چپتان ببینید.
حالا دو دستتان را این گونه به سمت آسمان بالا بگیرید. بلند، بلند. و سرتان را عقب ببرید. و هر کدام از این سه سوال را سه مرتبه بپرسید: "مادر، آیا این نسیم خنک روحالقدس است؟" یا "مادر، آیا این قدرت عشق الهی است؟" یا "مادر، آیا این پارامچایتانیا است؟" هریک از این سوالها را، هر کدام را سه مرتبه بپرسید.
حالا لطفا دستانتان را پایین بیاورید. حالا دستانتان را به این شکل به سمت من بگیرید، چشمانتان را باز کنید. مرا بدون فکر نگاه کنید. آنهایی که نسیم خنک یا گرم را بر سرانگشتانشان یا در دستانشان یا روی ملاج سرشان احساس کردهاند، لطفا دو دستتان را بالا بیاورید.
پراگ! حالا همه شما قدیس شدهاید. من به همه شما تعظیم میکنم! زندگی معنوی و مقدس شما آغاز شده است. فردا دوباره میآیم و به شما درباره روح توضیح میدهم. رحمت خداوند شامل حال شما باشد. لطفا به دوستانتان اطلاع دهید و با آنها تماس هم بگیرید، زیرا من فقط فردا اینجا هستم. آنهایی که نسیم خنک یا گرم را احساس کردند، فردا تثبیت خواهند شد و آنهایی هم که اصلا حس نکردهاند، آن را حس خواهند کرد.
رحمت خداوند شامل حال شما باشد.
ببین چطور دارد میلرزد.
و به آنها بگویید راجع به آن حرف نزنند. این ورای ذهن شما است. در سکوت بمانید. در مورد آن بحث نکنید.